هسته‌هاي مقاومت ملي

يا مرگ يا آزادي

احمدی‌ و ترور خاتمی

نامه اعظم طالقانی به نمایندگان مجلس هشتم

مگر وکیل الدوله اید که دربرابر این همه جنایت سکوت کرده اید؟

اعظم طالقانی دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی، از فعالان ملی- مذهبی و دختر آیت الله محمود طالقانی، نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس هشتم منتشر کرد. در این نامه آمده است:

….. دستگیری بیش از چهار هزار نفر از شهروندان این سرزمین، برگ‌های سیاهی را در تاریخ ما ثبت کرد. مردم انتظار دارند مراجع دینی، نخبگان سیاسی- فرهنگی و بخصوص نمایندگان مجلس شورای اسلامی با قدرت و شجاعت همّ خود را بکار بندند و پشتیبان ملت باشند و این رسالت را بنحو احسن به انجام رسانند و اگر روزی گرفتار شدند و مانند نخبگان سیاسی فعلی هرچه در دادگاهها بگویند نه تنها خدشه‌ای به موقعیت آنان وارد نمی‌شود بلکه به لحاظ تاریخی و آینده موقعیت آنان بیش از گذشته تثبیت می‌گردد.

….

حفظ نظام یعنی چه؟ کسانی که در این سی‌سال کم یا زیاد و به هر شکلی سوابق و خدماتی داشته‌اند باید درون زندان‌های رسمی و غیررسمی مخوف و ناامنی بسر برند؟ آیا این معترضین که فقط سوالشان این بود که رأی ما را کجا بردید؟ ما به کسی رأی ندادیم که نمی‌دانیم با ذخایر ارزی و بیت‌المال ما چه کرده، هیچ‌گاه به میلیاردها گم شده پاسخ نداده و نمی‌دهد؟ چرا رأس حاکمیت با اینکه وضع مالی دولت که برای هیچکس شفاف نیست هم از ایشان دفاع می‌کنند؟ این رفتارها یعنی چه؟ مردم سوال می‌کنند آیا در این میلیاردها پول گم شده شریکید؟

تاریخ ما پر است از فرقه‌هائی که به قدرت رسیدند و با استبداد حکومت کردند بعد هم مشخص شد که ساخته پرداخته بیگانگان بودند.

انتشار کتاب‌های «دهه ظهور» و کتاب مشابه آن به زبان عربی که در لبنان انتشار یافته و آزادانه به فروش می‌رسد با اینکه مطالب داخل این کتاب‌ها عجیب و خطرناک بنظر می‌رسد هیچ نهاد دولتی مرتبط اعتراضی به انتشار آن ننموده است. در این کتابها ظاهر آقای احمدی‌نژاد را شبیه فرمانده کل قوای امام زمان دانسته، سیدمحمد خاتمی ترور می‌شود، آقای احمدی‌نژاد مأموریت دارند قدس را نجات دهند و بعد هم با ناتو قراردادی منعقد خواهد شد که شبیه صلح حدیبیه خواهد بود و سنی‌کشی و … شروع می‌شود کسانی که این کتاب‌ها را دیده‌اند و خوانده‌اند نگران از وجود فرقه‌ای هستند که تمام سرمایه‌های ملی را به هدر دهد و کشور را نابود کند چون این فرقه از روایاتی بهره می‌گیرد که برای علما و جامعه مذهبی ایران خطراتی دارد.

اگر به این نکته توجه نکنید که این ملت از سه سال قبل تاکنون بیش از شما خطرات و آسیب‌هایی که به نظام وارد شده را می‌فهمید …. خشم سنگین خدا مستقیماً شامل شما خواهد شد….

کساني مانند بني‌عباسي‌ها با تقلب قدرت را در دست گرفتند. ….

افکار عمومی به این اعتقاد رسیده‌ که شما به وظیفه نمایندگی‌تان عمل نمی‌کنید و اگر وجدان الهی شما فعال بود حتی جان خود را برای حفظ حقوق مردم می‌دادید ….

http://www.peiknet.com/1388/07shahrivar/06/page/talaghani.htm

______________________________________

یک سال بیشتر نمانده!

دهه 80 دهه ظهور انشاءالله

….  با روی کارآمدن دولت نهم ازسال 1384 یکی از مسائلی که همواره سوژه خبری این دولت بود مسأله امام زمان بود. کمک های مالی دولت به مسجد جمکران و جشن نیمه شعبان یکی از نمودهای این موضوع بود. شایعاتی نیز درباره رویکرد رئیس دولت نسبت به امام زمان بر سر زبان ها افتاد. موضوع صندلی خالی در جلسات کابینه و بشقاب خالی سر سفره هیأت دولت و یا جانمازی خالی جلو صف نماز و… همه دهان به دهان می گشت ….

انتشار کتابی در این موضوع بطور رسمی مسأله را از حالت شایعه و توهم درآورده و به صورت موضوعی قابل بررسی و جدی مطرح نمود. همزمان با شروع کار دولت نهم کتابی با عنوان «دهه هشتاد، دهه ظهور» نوشته دکترسیدحسین سجادی توسط انتشارات هاتف منتشرشد. در این کتاب با تمسک به برخی روایات پیش گویی شده است که امام زمان تا پایان دهه هشتاد ظهور می کند.

صدام حسین+ آقای خامنه ای+احمدی نژاد!!!

دراین کتاب با استناد به برخی روایات و تعبیر برخی واژه های آن گفته شده است که قبل از ظهور امام زمان ع دو سفیانی ظهور می کنند که جنگی درمنطقه خاورمیانه به راه می اندازند. سفیانی اول شخصی قدرتمند است که در عراق ظهور می کند. وی آدمی سفاک و خونریزاست که نویسنده کتاب آن را با صدام حسین مطابقت داده است. سپس این سفیانی از لشکریان فردی به نام شعیب بن صالح شکست می خورد. سفیانی دوم که از فرماندهان یا مشاورن و معاون سفیانی اول است(ص 33) از منطقه سوریه برمی خیزد. وی با حمله به عراق و ضمیمه کردن آن به سوریه و حمله به لبنان برای سرکوب مقاومت لبنان و حزب الله و سپس ایران در پی آنست که طرح خاورمیانه بزرگ که از سوی بوش و محافظه کاران امریکا مطرح شده است عملی کند(ص83 و 84)

» دراین زمان امریکا که با قدرت تبلیغاتی ماهواره ای تلویزیونی به همراه قدرت اقتصادی و نظامی فوق العاده آن که در حدیث به عنوان دجال یادشده به خصوص امریکای امروز و غرب به رهبری بوش پسر و نئو محافظه کاران جنگ طلب — اولا» برای خنثی کردن پیروزی های انتقاضه و نابودی آن یک کودتا یا قیام مسلحانه را در سوریه برنامه ریزی و پیاده می کند…. طبق حدیث با یک کودتا و یا شورشی داخلی در سوریه یکی از سران و فرماندهان نظامی بعثی شبیه صدام را روی کار می آورند….»1

«برخی از علما و از جمله علامه مجلسی اشاره نموده اند. از روایات دریافت می شود سفیانی اول …  فرار نموده و به او ملحق می شود یعنی صدام که اکنون چهره ای است فراری و افسانه ای چون بن لادن احتمالا» در موقع مناسب به ادامه نقش خود می پردازد یعنی به عنوان مشاور و هم یک فرمانده به خدمت سفیانی در می آید مثل عمروعاص که به خدمت معاویه درآمد و قرارداشت»2.

» به علاوه به گفته شخصیت هایی چون بهلول عالم و عارف و دیگران از علما و کارشناسان سفیانی با نام و کنیه خاص خود و با سایر خصوصیات مندرج در احادیث هم اکنون درسوریه است و از ژنرال ها و فرماندهان ارتش سوریه و در حدود سن بازنشستگی است مثل صدام.»3

سپس نویسنده شرایط زمان ظهور سفیانی دوم را با شرایط امروز منطقه مطابقت داده و همه مصادیق گفته شده را محقق می بیند:

» وقتی احادیث را می بینیم و مطالعه می کنیم می بینیم در این زمان درایران خراسانی است که هاشمی و یا سیدی است که در دست راست او علامت و نشانه ای و یا خللی است همانند آقای خامنه ای که اثرترکش انفجار بمبی بر آن است.»4

» درعربستان حاکم آن عبدالله است و امیرعبدالله که هم اکنون همه کاره است. عبدالله یا ملک عبدالله ترورشده و حکومت عربستان به خاطر اختلاف در جانشینی او و اختلافات داخلی تضعیف می شود. آنچه که در جهت برنامه ها و اهداف امریکاست.»

» دراین زمان و دراین دوره امام زمان عج ظهورنموده و قیام می کند تا این که سیدحسنی در جنوب کوفه نزدیک دجله و فرات با او ملاقات می کند. سیدی حسنی از ایران است و نام او محمد است وخوش سیما، طبق حدیث وقتی او می اید و به قدرت می رسد آشوب می شود، مثل آشوب های تهران درسال 78 و اذیت و آزارها می بینید. آقای خاتمی درسال 76 وقتی در انتخابات شجره نامه خود را ارائه کرد دیدیم سیدی حسنی است»5

نویسنده سپس پیش گویی می کند که سفیانی دوم پس از حمله به اردن و لبنان و عربستان و عراق قصد ایران می کند که با مقاومت لشکرایرانی به سرداری شخصی به نام شعیب بن صالح روبرومی شود و از اوشکست می خورد ص88.

ّ» از ری (یا تهران) مردی به قدرت می رسد. چهارشانه و گندمگون(سبزه) و کوسه(یا ریش کم طبق احادیث دیگر) به او گفته می شود شعیب بن صالح با نیرویی چهار(یا چند) هزار نفره لباس ایشان سفید و پرچم ایشان سیاه است(یا تیره شبیه آرم ها و نشان های سپاه پاسداران) در مقدمه و سرآغاز ظهور مهدی است با کسی برخورد نمی کند مگر اینکه او را از پا درمی آورد. این شخص فرمانده و یا رئیس نیروهای ایرانی با مشخصاتی که شبیه احمدی نژاد رئیس جمهور ایران سبزه، با ریش کم و از اهالی ری یا اطراف تهران و در احادیث دیگر گفته شده او متوسط القامه است» ص45.

با این اوصاف نویسنده درسال 84 نتیجه گرفته است که به ظهور امام زمان چند سالی بیشتر نمانده است:

» از طرف دیگر طبق نظرکارشناسان از 40 مورد و نشانه زمان ظهور ظاهرنشده و قیام، حدود 37 نشانه ظاهرشده تنها سه نشانه متصل به ظهور ظاهرنشده، گرچه مقدمان آن محقق شده باشد یا از این نشانه ها حدود 93 درصد ظاهرشده اند. و احتمال 90 درصد و بیشتر در هرعلم و دانشی 100 درصد شمرده شده و براساس آن حکم می کنند….» ص91

» بنابراین سال های پیش روی ما سال های ظهور و قیام قائم عج است و نسبت به ظهور و قیام احتمالا» ما اکنون درسال هایی شبیه 55 و 56 هستیم نسبت به سال 57 و سال نهضت و انقلاب خونین و پیروزمند اسلامی ایران». ص91

» خداوند زمینه ها و شرایط ظهور و قیام را در زمانی اندک و کوتاه چون یک شب فراهم می آورد ودهه 50 اگر دهه انقلاب بود و دهه 60 دهه جنگ و دهه 70 دهه بازسازی و سازندگی تجدید قوا و تجدیدنفس، دهه 80 دهه ظهوراست و قیام قائم البته ان شاء الله». ص 92

نویسنده در پی این تحلیل برای شاهد مثال از قول آقای پناهیان درسال 80 و آقای توکل درسال 82 خبری از آیت الله بهجت نقل می کند که کسی با امام زمان در ارتباط بوده و ایشان هم نزدیکی ظهور را تأیید کرده اند:

«بشارت را حضرت آیت الله بهجت داده اند و این اخبار بسیار موثق است و کانال خبر هم محفوظ است اگر خواستید ارائه می کنم. ایشان…  با حضرت در ارتباط بوده اند و ملاقاتی با آیت الله داشتند. فردی از آقای بهجت می پرسد شما چیزی از مبشرات(بشارت و مژده) دارید ایشان می گوید بله. پرسیدم در این تشرف بحثی از ظهور هم شد؟ ایشان فرمود: آری مضمون سخن اقا این بود که ظهور بسیار نزدیک است. آقای بهجت دراین جلسه این جمله را می گویند پیرها هم منتظر باشند».ص92

نویسنده سپس این جمله را تجزیه و تحلیل کرده چنین نتیجه گیری می کند:

«لازم به یادآوری است که اقای بهجت …. آن چنان پیراست که کم وبیش پشت ایشان خمیده است حدود سن 90،….  جمله پیرها هم منتظرباشند از طرف ایشان یعنی یکی دو سال آینده نه بیشتر». ص93

ازسویی دیگر نویسنده براین باوراست که سال ظهور امام زمان عدد فرداست نه زوج:

«درحدیثی از اباعبدالله الصادق ع آمده است که ظهور و قیام قائم درسال فرد(هجری) است که بدون بررسی سند آن باید بگوییم احتمال این امر بیشتراست. لااقل آقای صافی در منتخب الاثر آن را بیان نموده که: قائم قیام نمی کند مگر درسال فرد، سال 1، 3، 5، 7، 9» ص 81

با این اوصاف با توجه به این که از دهه هشتاد دوسال بیشتر نمانده و اکنون سال 1420 قمری است و سال فرد قمری دراین میان 1421 است، از دیماه سال جاری که وارد سال فرد قمری می شویم باید این امراتفاق بیفتد.

این درحالی است که کتاب مزبور درسال 1384 منتشرشده است و از آن تاریخ 4 سال گذشته است. ضمن این که جرج دبلیو بوش که به نظر نویسنده کتاب همان دجال است در امریکا از رأس قدرت کنار رفته و در ترکیه که به زعم نویسنده اسلام گرایان سرکوب و حذف می شوند، اسلام گرایان قدرت یافته اند. ازطرفی سیاست های جنگ طلبانه امریکا مورد نقد صاحبنظران و سیاستمداران امریکایی قرارگرفته و هم اکنون دولت نهم درحال بازگشایی باب مذاکره با امریکاست. کما اینکه اخیرا» رئیس جمهور .. دستور ایجاد دفترامریکا در وزارت خارجه خودمان را داده است.

از سوی دیگر این نکته قابل تأمل است که مطابق همان کتب و روایاتی که دراین کتاب مورد استناد قرارگرفته است کسی نمی تواند مدعی کند امام زمان را مشاهده کرده است.

در کتب مربوطه در متن نامه به علی بن محمد سیمری آمده است: «آگاه باش، به زودی افرادی از شیعیان من خواهند آمد که ادعای مشاهده خواهندکرد، هرکس چنین ادعایی کند کذاب و افترازن است» 6

بنابراین نقل قول از کسانی که مدعی اند با امام زمان ارتباط دارند و از قول ایشان پیام می آورند و یا سخنی نقل می کنند کذب و افترایی بیش نیست. اما اینکه وزارت ارشاد به چنین کتابی مجوز داده است بسیار جای شگفتی است.

همچنین در همان روایات نیز به این نکته اشاره شده است که زمان ظهور برای هیچکس مشخص نیست و تصریح شده است که کسانی که وقت تعیین می کنند دروغگویند » کذب الوقاتون».7

بنابراین نویسنده محترمی که این چنین دقیق وقت ظهور امام زمان را تعیین فرموده اند و حتی عنوان کتاب را » دهه 80 دهه ظهور» نام گذاری کرده اند با روایات فوق چه حکمی پیدا می کنند؟ ضمن این که اگر منطوق روایات تعیین وقت را بپذیریم باید پرسید چه کسی مسئول نشراکاذیب است و چرا بدین وسیله اذهان عمومی تشویش می شود و با اعتقادات مردم بازی می شود و نه تنها کسی متعرض این مسائل نمی شود بلکه برای نشر و پخش آنها نیز مجوز صادرمی گردد. به راستی وقتی این پیشگویی ها در عرصه تاریخی به وقوع نپیوندد به اعتقادات مردم خدشه وارد نمی شود؟

از سوی دیگر در تجربه تاریخی خودمان مگر سراغ نداریم امام زمان های دست ساختی که با زمینه سازی تراشیده شدند و گروهی از مردم نیز با تطبیق برخی قرائن و شواهد که همواره برای چنین مواردی پیدا می شود بدان ها گرویدند؟

….  آیا آنها که چینن تجربیاتی در فرقه سازی و جریان آفرینی دارند نمی توانند باردیگر چنین فتنه هایی برپا کنند؟ تفرقه های فرقه ای و اختلافات شیعه و سنی که درکشورهای منطقه درحال شکل گیری است و توسط عواملی دامن زده می شود آیا نمی تواند زمینه مناسبی برای تبدیل آن به یک جنگ فرقه ای درسطح کشورهای اسلامی و خلق سناریویی جدید با اشکال تازه تر گردد؟ …. بویژه آن که درکتاب دهه هشتاد چهره ای از امام زمان ارائه می کند که قابل تأمل است. نویسنده مدعی است امام زمان مورد نظر پس از شکست دادن امریکا در فلسطین، به صلح و عقد قرارداد با امریکا و جهان غرب و ناتو روی می آوردص 93. اما همین امام زمان به مدینه می رود و کنار قبر پیامبر را نبش قبر می کند و با دو خلیفه اول و دوم و پیروانشان تصفیه حساب می نماید ص 118 و 119. آیا به واقع امام زمان با امریکا و اسرائیل مصالحه کرده و علیه برادران اهل تسنن نبرد می کند؟

به راستی آیا این گونه طرح مسأله امام زمان، زنگ خطری برای جهان اسلام نیست؟ آیا علمای روشن بین صدای این زنگ را نمی شنوند؟

پی نوشت:

1- سجادی سیدحسین، دهه 80 دهه ظهور، انتشارات هاتف، 1384، ص 82 و 83

2- همان، ص 85

3- همان، ص 91

4- همان، ص86

5- همان، ص 86 – 87

6- علامه مجلسی، بجارالانوار ج51 ، ص 361

7- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 103

مهدی غنی

مبع: روزنامه اعتماد، چهارشنبه، 19 فروردین 88

08/29/2009 Posted by | 04- بيانيه‌ها | بیان دیدگاه

دانشگاه ، چشم بیدار مردم

جنبش دانشجوئی چشم بیدار مبارزات مردم

تاریخ انتشار مقاله  20/09/2009 به روز شده  20/09/2009 16:43 TU

در آستانه آغاز سال جدید تحصیلی و بازگشائی دانشگاهها ،تحرک جدیدی محافل دانشگاهی را فرا گرفته است.اینک مدتی است که در ثبت نام دانشجویان برچسبی بنام «دانشجوی ستاره دار»، به ابزاری برای تهدید ، ارعاب و در مواردی خودداری از ثبت نام دانشجویان تبدیل شده و صداهای اعتراض فراوانی را موجب شده است و بیم آن می‌رود که بسیاری از دانشجویان فعال، از ادامه تحصیل محروم شوند.

باید اعتراف کرد که سنگین بودن فضای جامعه ، دستگیری های مرتب،نمایش مکرر آنچه که « اعترافات»زندانیان نامیده می شودو سرانجام انتشار متداول اعلامیه های تهدید آمیز سپاه و و دیگر نهاد های مسئول امنیتی، این روز های تدارک بازگشائی دانشگاهها را تحت تأثیر خو د قرار داده اند. این روزها ، فرمانده سپاه سیدالشهدای استان تهران سردار علی فضلی، طی یک مصاحبه مدعی شد که قریب دو ماه و اندی در تابستان امسال ، کسانی که خود آن‌ها را « گروههای همفکر» خواند ، برای بازگشائی داشگاهها و نیز شروع هفته دفاع مقدس، «برنامه شش ماهه ای را ،حداقل تا16 آذر تنظیم کرده اند».

او تأکید کرد که این‌ها «بدنبال تعطیلی دانشگاه هستند» و اضافه کرد که « بعضی‌ها هم بدشان نمی‌آید که دوباره یک انقلاب فرهنگی رخ دهد. » سردار افضلی در حالیکه اعلام میکرد که « آتشی زیر خاکستر پنهان است» مژده داد که «خواهران و برادران بسیجی ما در استان تهران در همه دانشگاهها در محضر دانشجویان عزیز خواهند بود. » با همه این مقدمات ، سردار افضلی بطور عجیبی ادعا کرد که « هیچ نگاه امنیتی به بازگشائی دانشگاهها وجود ندارد! » …..

http://www.rfi.fr/actufa/articles/117/article_8508.asp

_________________________________________________

صدور 15 ترم حکم منع تحصیل برای دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران

يکشنبه، ۱۲ مهر، ۱۳۸۸

در پی احضار بی سابقه ی دانشجویان  دانشگاه تربیت معلم به کمیته ی انضباطی در تابستان گذشته، یازده دانشجوی این دانشگاه، احکام محرومیت از تحصیل دریافت کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، با شروع سال تحصیلی جدید، مهران عباسی زاده، فاروق معروفی، محمد قدس، هادی بینش، حسن افشاری، سامان جوادی نژاد، امین شجاع، سعدی سپانتا، محمد شریفی، صدرا بلوکی، امجد صالحی» هر کدام به یک یا دو ترم منع موقت از تحصیل با احتساب در سنوات محکوم شدند و جمعا 15 ترم ممنوعیت از تحصیل برای دانشجویان این دانشگاه صادر شده است.

لازم به ذکر است که حکم دبیری حسن افشاری، سامان جوادی نژاد، سعدی  سپانتا نیز لغو گردیده و این دانشجویان ملزم به پرداخت خسارت دوره ی دبیری خود شده اند.

محمد شریفی عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم و نیز یکی از دانشجویانی که با حکم محرومیت از تحصیل روبرو شده است، در مصاحبه با خبرنامه ی امیرکبیر درباره صدور این احکام سنگین گفت: «دولت نامشروع احمدی نژاد در ادامه ی سرکوب معترضان، شروع به برخورد با دانشجویان کرده است».

وی هم چنین در این رابطه به خبرنامه امیرکبیر گفت: «دولت برای جلوگیری از اعتراض دانشجویان، به بهانه ی واهی شیوع بیماری، دست به تعطیلی یک هفته ای دانشگاهها زد و در ادامه، با صدور احکام منع از تحصیل، شروع به حذف دانشجویان فعال از سطح دانشگاهها کرده است.»

گفتنی است موج فشارهای گسترده بر دانشجویان دانشگاه های مختلف از سوی کمیته های انضباطی و نهادهای امنیتی و قضائی ادامه دارد و طی آن از دو ماه گذشته بیش از هزار دانشجو با فشار و تهدید روبرو شده و یا احکام سنگین کمیته انضباطی مبنی بر ممنوعیت از تحصیل و یا اخراج را دریافت کرده اند.

http://www.autnews.cc/node/3359

___________________________________________________

بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی امیرکبیر پیرامون آغاز سال تحصیلی و اتفاقات پس از انتخابات و سرکوب دانشجویان

دوشنبه، ۳۰ شهريور، ۱۳۸۸

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر پیرامون آغاز سال تحصیلی و اتفاقات پس از انتخابات و سرکوب دانشجویان از جمله احضارهای بی سابقه دانشجویان بیانیه ای صادر کرد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در این بیانیه همچنین به کشتار مردم توسط کودتاچیان، حمله به کوی دانشگاه پس از انتخابات، برگزاری دادگاه های نمایشی و ستاره دار کردن مجدد دانشجویان اشاره و اعتراض شده است.

انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک خواستار آزادی تمامی بازداشت شدگان ماه های اخیر و عذرخواهی مسئولین از مردم شده است. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

مهری دیگر از راه رسید. مهری که پس از 4 سال مهرورزی دولت احمدی و حمایت رهبری نوید رسیدنش این بار دیگر هیچ اثری از شکوفایی و شادمانی ندارد. دانشگاه ها تحت شدیدترین فشارها و دانشجویان محکوم به سخت ترین مجازات هستند. در چند هفته اخیر موج احضارها به کمیته های انضباطی و نهادهای امنیتی و اخبار تعلیق و اخراج و ستاره دار شدن دانشجویان بهار سال دانشگاه را خزان زده کرده است. احضارهای دسته جمعی دانشجویان در دانشگاه های مختلف به اداره اطلاعات و دادگاه انقلاب، امسال در کنار احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته های انضباطی و حراست دانشگاه ها و وزارت علوم قرار گرفته است.

وزارت علومی که نشان داده در جریان سازی ها و پرونده سازی های رسوا و بی اعتبار علیه دفتر تحکیم وحدت و سایر فعالان دانشجویی می خواهد از نهادهای امنیتی جا نماند و کمیته های انضباطی و حراستش را به حیاط خلوت دستگاه های سرکوب تبدیل کرده است. البته این اتفاقات از وزارت علوم دولت احمدی نژاد دور از انتظار نیست. دولتی که وزارت کشورش که مسئول تامین امنیت است، در حمله شبانه نیروهای لباس شخصی و سربازان کودتاچیان به کوی دانشگاه تبدیل به شکنجه گاه می شود.

18 تیر 78 تلخی هایش هنوز از خاطر دانشجویان بیرون نرفته بود که در حوادث تلخ پس از انتخابات خرداد 88 در ساعت 3 نیمه شب عده ای چماق به دست با حمایت نیروهای نظامی و انتظامی به خوابگاه دانشجویان حمله بردند و پس از ضرب و جرح و قتل چند تن از دانشجویان، عده ای را به طبقه منهای 4 وزارت کشور منتقل کردند و در آنجا ساعت ها دانشجویان را در فضایی نامناسب شکنجه کردند. بازداشت بسیاری از دانشجویان و به ویژه دانشجویان محروم از تحصیل در پرونده سازی های انتقام گیرانه کودتاچیان خاطر دانشجو و دانشگاه را آزرده بود که صدور حکم ناعادلانه ماه ها حبس تعزیری و تعلیقی دانشجویان دانشگاه های زنجان و بابل که نشان از وقاحت دیکتاتورهای ایران داشت، شوکی برای دانشگاه شد. برگزاری دادگاه فرمایشی دانشجویان بابل بر اساس اتهامات واهی پس از جریان سازی های رسانه های وابسته ای چون فارس و کیهان و رجا در نهایت بدون توجه به اظهارات دانشجویان و مدارک موجود به صدور احکامی سنگین منجر شد. احکامی که نه ارتباطی به جریان سازی های رسانه های وابسته داشت و نه اتهامات طرح شده در بیدادگاه انقلاب.

برای چهارمین سال پیاپی با اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد قصه دانشجویان ستاره دار تکرار شد تا دانشجویان منتقد با وجود کسب رتبه های ممتاز به دانشگاه راه نیابند و بیش از 2000 نفر نیز با تعهدهای غیرمتعارف اجازه ورود به دانشگاه را بیابند. پس از 4 سال شتاب گرفتن دسیسه خودی کردن و اسلامی کردن دانشگاه ها، حاکمان خردستیز با احضارها و تعلیق ها و ممنوع الورود کردن ها توانسته اند هزاران نفر از نخبگان را از حق تحصیل محروم کرده یا اخراج نمایند تا دانشگاه در فقدان یاران دبستانی اش سردی و تلخی فراوانی را احساس کند و اگر ایام زمستانی سرزمینمان و دردها و رنج های خونین چند ماه اخیر نبود، این جفای رفته بر دانشگاه دانشجویانش را چه بی تاب می کرد.

لیک همچنان دانشگاه زنده است و دانشجویش کابوس حاکمان خیره سر و اگر احضار و تهدیدی است، ترس از وجود دانشجو و دانشگاه است که چند روز دیگر فصل آن ها فرا می رسد. فصل پرسش و گفتن، فصل جنبش و ایستادن، فصل آزادی و ایمان، فصل دموکراسی و آرمان.

پلی تکنیک تهران در طول 4 سال گذشته سربلند و خوشنام تلخی ها و سختی های فراوان را گذرانده است. امید دوستان و خاری در چشم و استخوانی در گلو برای اقتدارگرایان و انحصارطلبان بوده است. تلاش کرده به شجاعت و صداقت سخن بگوید و در راه آگاهی بخشی به افشاگری و روشنگری و پرسشگری بپردازد و هزینه های سنگینی را هم برای آن پرداخته است. بازداشت بیش از 120 دانشجوی این دانشگاه در طول 4 سال گذشته چنان بوده است که باید از بیش از صدها احضار به کمیته انضباطی و ده ها احضار به نهادهای امنیتی گذشت. باید از بیش از 200 ترم محرومیت از تحصیل گذشت. فقط نگاهی به دو پرونده نشریات دانشجویی در اردیبهشت 86 و خبرنامه امیرکبیر در غائله دفن شهدا در اسفند 87 گویای بسیاری از مصایب رفته بر انجمن پلی تکنیک است. بیش از 1200 روز سلول انفرادی و شکنجه های قرون وسطایی که جان آدمی را به درد می آورد و در رذالت و پستی شکنجه گران و عاملان و آمران پشت پرده این سناریوها تردید را باقی نمی گذارد، گوشه ای از جنایات دشمنان دانشگاه است.

کودتای انتخاباتی 22 خرداد فصل جدیدی از تاریخ سیاسی ایران را رقم زد. فصلی که پس از سرکوب امید آغاز شد. دروغ های مکرر در صندوق های رای اثر گذاشتند و توطئه تقلب محصولی از همکاری دولت و سپاه و بیت رهبری شد. تقلبی که پس از 4 سال که صدای پای فاشیست به گوش رسیده بود، حضور باتوم به دست آن را دید. تقلب که بی توجهی به خواست مردم و توهین به آگاهی ملت بود، در فضایی سرشار از «امید به تغییر» در برابر مردم ایستاد و فجایع بسیاری را به بار آورد. مردمی که فقط رایشان را می خواستند «برای تغییر وضع موجود» با دستانی خالی و به صلح طلبی و آرامش خواهی به خیابان آمدند و حاکمان را مورد بازخواست قرار دادند که دیکتاتوری به جمع ملت هجومی بی سابقه آورد و مردم را روانه سلول های انفرادی و شکنجه گاه های مخوف ساخت و عده ای را هم به قتل رساند. نیروهای رسمی و غیررسمی با باتوم و گاز اشک آور و اسلحه های سرد و گرم به جان ملت افتادند و در برابر خواست سبز مردم جامعه امان را سرخ و خونین کردند.

در روزهایی تلخ از تاریخ سرزمین ما دروغ و تقلب و خیانت و جنایت و رذالت و تجاوز و قتل به هم پیوستند. دیکتاتورهای قرائت فاشیستی از اسلام برای سرپوش بر جنایات خویش عده ای از فعالان سیاسی و مدنی و روزنامه نگار و دانشجو و زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودک را تحت فشار و شکنجه و سرکوب قرار دادند. در سلول های مخوفشان به اعترافات کذب واداشتند و در بیدادگاه های نمایشی از رسانه ی کودتاچیان به تصویر در آوردند و سودای فریب افکار عمومی را داشتند. زهی خیال باطل که دروغ ایشان دیر زمانی است هویدا شده است و کودتاچیان بی آبروتر و رسواتر از آنند که قیافه حق به جانب بگیرند و آسمان و ریسمان ببافند و دشمن بتراشند و همه مشکلات را بر دشمنان خود ساخته اشان بار کنند. دیگر نخواهند توانست دروغ و تقلب خویش را به جنایت و رذالت بپوشانند. بسیج و سپاه و پیروان ولایت و جیره خواران دولتِ مردم فریب و عده ای آدمی خوار و انسانیت ستیز  و چماق به دست را به جان مردم بیاندازند. مردم آگاه تر از آن شده اند که استبداد دینی دروغ را به دورغ و خون را به خون بشوید و تطهیر کند.

اگرچه امروز پیراهن عثمان بالا برده اند و قرآن بر سر نیزه کرده اند و خدعه به جمعه می برند و جفا بر جماعت می کنند و اشک تمساح می ریزند و فتوای جنایت می دهند و مجوز قتل و کشتار صادر می کنند، قضاوت را عرصه بیداد کرده اند و سخن را به استبداد پاسخ گفته اند و بر بازداشت شدگان نیز رحم نکرده و شکنجه های غیر انسانی و تجاوز و هزار زخم دیگر را بر عزیزان هم وطنمان تحمیل کرده اند. ولی حقیقت ایشان بر همگان روشن شده است و طشت رسوایی ایشان از بام افتاده است و مردم چراغ به دست بر بالای سر ایشان حاضر شده اند و گفته اند که شب را نمی خواهند و با «نه» به شب اندیشی به استقبال صبح و روشنایی خواهند رفت. در ایرانی بزرگ و آزاد با حکومتی مردمی و فرادینی که در آن حق آدمیان به رسمیت شناخته می شود و در کنار هم زیبا زیستن را برای دنیا فریاد خواهند کرد.

اربابان کودتا امروز هراسان تر از همیشه لحظه ای آرام و قرار ندارند که ندای آزادی خواهی دانشگاه و ترانه پیروزی استبدادستیزان در ایران طنین انداز شده است. خواست تغییر همه گیر شده است و دانشجویان برای پاسداری از آگاهی ها و ارزش های جدید ملت ایران عزمشان را جزم کرده اند. عزمی که این بار انرژی اش را از خون های جاری شده دشنه دین فروشان و گلوله خشونت طلبان گرفته است و تا به سرانجام نرسیدن این خواست نیز از پای نخواهند نشست. جنبش دانشجویی نیز مسیر خود را یافته است و حرکت پیوسته خود را با توجه به گذشته اش و رو به سوی فردایی بهتر می پوید. آگاهی بخشی، دیده بانی جامعه مدنی، روشنگری و پرسشگری را فراموش نخواهد کرد و بر دقت و همت خود خواهد افزود.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) که در سال های گذشته یکی از هدف های دستگاه های سرکوب بوده است، در آستانه سال تحصیلی برخوردها و سرکوب گسترده در دانشگاه ها را بی اثر می داند و با محکوم کردن تمامی رفتارهای نهادهای دولتی، امنیتی، نظامی و قضایی هشدار می دهد که چراغی که از ارزش های اصیل برافروخته شده است، خاموش شدنی نیست و فقط ریش آن هایی که در پی خاموشی آن هستند را می سوزاند.

امروز نیز آزادی تمامی بازداشت شدگان ماه های اخیر و توجه به خواست مردم و پوزش و معذرت خواهی از رفتارهای غیرانسانی را شروعی مناسب برای بازگشت از گذشته سیاه عمال و خادمان استبداد می داند. تغییر و تغییرخواهی اتفاق بزرگی بود که در روند انتخابات خوب شناخته شد و استمرار آن می تواند افق روشنی را برای آینده قرار دهد. حال این پذیرش و خواست تغییر؛ وسیع و بسیط بوده و می تواند بسیاری از هم داستانان سال های سال استبداد را شامل شود. بنابراین «تغییر» ملاک اصلی شناخت و قضاوت در آینده خواهد بود. تغییرخواهی و تغییرپذیری و استقبال از تغییرات دیگران در کنار احترام به تفاوت ها و گوناگونی ها درس هایی برای توسعه و پیشرفت و زندگی مسالمت آمیز خواهد بود.

انجمن اسلامی پلی تکنیک جامه سبز را لباسی در خور برای استبدادستیزی و آزادی خواهی 100 ساله ایرانیان می داند و با وجود انتقادات و انتظاراتی که برای آینده این جنبش دارد، حمایت و همراهی خود را از حرکت حق مدارانه و مردمی ملت ایران دریغ نخواهد کرد و با محکومیت رفتارهای غیر انسانی و غیرعقلانی چند ماه اخیر در کشور و روزهای اخیر در دانشگاه ها، شروع سال تحصیلی و آغاز فعالیت دانشگاه  را به فال نیک گرفته و تمام تلاشش را برای تحقق کابوس حاکمان در دانشگاه ها قرار می دهد.

انجمن اسلامی دانشجویان

دانشگاه صنعتی امیرکبیر

(پلی تکنیک تهران)

https://i0.wp.com/photos-h.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc1/hs227.snc1/7434_149960189680_715994680_2584423_162287_n.jpg

مدارس و دانشگاه ها بزودی گشوده می شوند. تظاهرات و اعتراضات از هم اکنون پیش بینی شده و بدنبال جلوگیری از آن هستند.

اعتراض دفتر تحکيم وحدت به اعمال آپارتايد علمی دولت:

ستاره دار کردن دانشجويان امسال پس از کودتا

به گزارش خبرنامه اميرکبير دفتر تحکيم وحدت خواستار بازگشت کليه دانشجويان ستاره دار به دانشگاه‌ها و آزادی دانشجويان ستاره دار شد:

……

ستاره دارشدن دانشجويان منتقد در کنار طرح اعطای سهميه ۴۰ درصدی به دانشجويان بسيجی و همچنين ده ها طرح پيدا و پنهان ديگر به منظور تصفيه سياسی دانشگاه ها از دانشجويان و اساتيد منتقد و مستقل همگی نشان ازعزم جدی دولت کودتا در پيگری و ادامه آپارتايد علمی درکشور دارد. آپارتايد علمی که هدف اصلی آن مختص نمودن تحصيل تنها به وابستگان، وفاداران و مجيزگويان دولت است و نمونه آن را تنها در دولت هايی مانند دولت آفريقای جنوبی در زمان آپارتايد شاهد بوديم.

جالب آن که دولت نهم به علت در پيش بودن انتخابات رياست جمهوری امسال ستاره دار کردن دانشجويان شرکت کننده در کنکور سراسری را چند ماه به تعويق انداخت تا پس از کودتای انتخاباتی با خيالی آسوده بار ديگر به اين امر مبادرت ورزد.

از سوی ديگر پس از کودتای اخيرشاهد آن هستيم تعدادی از دانشجويان ستاره دار سال های گذشته در کمال مظلوميت بازداشت شده اند و برای اعترافات ساختگی تحت فشارهستند تا با اين نمايش مضحک اندکی از ننگ ستاره دارشدن دانشجويان بکاهند. حال آن که تنها جرم آن ها اين بود که گفته بودند: «تحصيل حق ماست!». همچنين در روزهای اخيرشاهد احضار فله ای عموم دانشجويان در بسياری از دانشگاها های کشور به کميته های انضباطی هستيم که در مواردی علت احضار آن ها به کميته های انضباطی دعوت مردم به شرکت در انتخابات اعلام شده است.

در پايان دفتر تحکيم وحدت ضمن محکوم نمودن ستاره دار کردن مجدد دانشجويان در سال جاری خواستار بازگشت کليه دانشجويان ستاره دار به دانشگاه ها و رفع کليه محروميت های دانشجويان از تحصيل و همچنين آزادی بی قيد و شرط دانشجويان ستاره دار در بند، ضياء نبوی، مجيد دری، پيمان عارف و شيوا نظرآهاری است.

روابط عمومی دفتر تحکيم وحدت
۵ شهريورماه ۱۳۸۸

_____________________

دانشجویان ستاره‌دار، هم‌چنان محروم از تحصیل

گروهی از دانشجویان ستاره‌دار در اعتراض به گفته‌های محمود احمدی‌نژاد درباره مقوله ستاره‌دار شدن دانشجویان

۱۳۸۸/۰۶/۰۷
رزا آژیری

به دنبال اعلام نتایج آزمون کارشناسی ارشد و مشخص شدن ستاره‌دار کردن مجدد دانشجویان، دفتر تحکیم وحدت در بیانیه‌ای به آن چه تضییع حق دانشجویان خوانده اعتراض کرده است. دفتر تحکیم وحدت در این بیانیه همچنین خواستار بازگشت کلیه دانشجویان ستاره‌دار به دانشگاه‌ها و آزادی دانشجویان ستاره‌دار شده است.دفتر تحکیم وحدت روز پنج‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای ستاره‌دار کردن مجدد دانشجویان را به باد انتقاد گرفت. این بیانیه در پی اعلام نتایج آزمون کارشناسی ارشد و در حالی منتشر شد که بنا بر آن چه در بیانیه دفتر تحکیم وحدت آمده است، شمار زیادی از فعالان دانشجویی علی‌رغم کسب رتبه‌های ممتاز در این آزمون، از راهیابی به دانشگاه باز مانده‌اند. دفتر تحکیم وحدت دلیل جلوگیری از راهیابی این دانشجویان در دانشگاه را «دلایل عقیدتی» خوانده است.

در بیانیه دفتر تحکیم وحدت به بخشی از مناظره تلویزیونی محمود احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی که پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خردادماه در ایران اجرا شد و از تلویزیون به نمایش در آمد نیز اشاره شده است.

محمود احمدی‌نژاد در این مناظره تلویزیونی صراحتا وجود دانشجوی ستاره‌دار را در دولت نهم رد کرد….

در حالی که محمود احمدی‌نژاد تاکید دارد که دانشجوی ستاره‌دار در دولت نهم وجود ندارد، بیانیه دفتر تحکیم وجود صدها دانشجوی ستاره‌دار و محروم از تحصیل را گواه روشنی بر آن چه که این دفتر سیاست حذفی و اظهارات کذب دولت‌مردان خوانده است می‌داند.

نسرین ستوده، وکیل در تهران، به رادیوفردا می‌گوید که به موجب اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین قانون اساسی مصوب جمهوری اسلامی ایران، حق تحصیل یکی از حقوق بنیادین و اساسی افراد است و هیچ کس به هیچ دلیلی حق محدود کردن آن را ندارد.

…..

دفتر تحکیم وحدت در بیانیه خود همچنین خواستار بازگشت کلیه دانشجویان ستاره‌دار به دانشگاه‌ها و رفع کلیه محرومیت‌های دانشجویان از تحصیل و همچنین آزادی بی قید و شرط دانشجویان ستاره‌دار دربند، ضیاء نبوی، مجید دری، پیمان عارف و شیوا نظر آهاری شده است.
شیوا نظر آهاری، عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر و از دانشجویان ستاره‌دار، به دنبال بازداشت گسترده معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، حدود دو ماه و نیم پیش بازداشت و به زندان منتقل شد.

شهرزاد کریمیان، مادر شیوا نظر آهاری در گفت‌وگو با رادیوفردا از وضعیت دخترش به‌شدت ابراز نگرانی کرده است: «اگر مسئولین صدای من را می‌شنوند، فقط به من بگویند که تا کی این بچه‌ها باید آنجا [در زندان] بمانند. البته اگر یک راهی به صدا و سیمای جمهوری اسلامی باز باشد، من خودم این حرف‌ها را آنجا هم بازگو می‌کنم. ولی چون ما هیچ تریبونی نداریم و فقط شما [رادیوفردا] زنگ می‌زنید و اخبار این بچه‌ها را می‌خواهید که منعکس کنید، ما مجبوریم که از تریبون شما صحبت کنیم. من، آقای احمدی‌نژاد، می‌خواهم سوال کنم که آیا شما خودتان می‌دانید که وقتی یک نفر ۳۵ تا ۴۰ روز در سلول انفرادی می‌ماند، چه بلایی از نظر روحی به سر او می‌آید؟ البته این مسئله اصلا مختص به آقای احمدی‌نژاد نیست، بلکه در زمان آقای خاتمی هم همین طور بود. یعنی هیچ فرقی نکرد. »

از سوی دیگر، پیمان عارف، اولین دانشجوی سه ستاره دانشگاه تهران، نیز بیش از دو ماه است که در زندان اوین به سر می‌برد و به‌تازگی حکم ۱۸ ماه حبس ِ او، در پرونده پیشینش ، فارغ از اتهامات جدید، به اجرا گذارده شد.

محمد اولیایی فرد، وکیل پیمان عارف، ۱۸ ماه حبس موکلش را در پیوند با فعالیت‌های او در زمینه محرومیت از تحصیلش عنوان کرد.

«آقای پیمان عارف چندین سال پیش به خاطر محرومیت از تحصیل اعتراضاتی را به عمل آوردند و ابتدا با مقامات گفت‌وگو و سپس مسائل را به دانشگاه کشاندند تا شاید از این طریق بتوانند مسائل خودشان را حل کنند. ولی متاسفانه اقداماتی که آنها در جهت حق تحصیل‌شان انجام دادند را به پای مسائل امنیتی گذاشتند و در رای بدوی برای موکلم، یک سال و نیم حبس در نظر گرفتند. این پرونده یک سال در دادگاه تجدید نظر بود و هیچ گونه خبری از این پرونده نبود تا این که اخیرا اجرای احکام اعلام کرده است که یک سال و نیم حبس ایشان در دادگاه تجدید نظر تایید شده است. »

در بیانیه دفتر تحکیم وحدت همچنین به احضار دانشجویان به کمیته انضباطی بسیاری از دانشگاه‌ها در ایران اشاره شده و آمده است که در مواردی علت احضار آنها دعوت مردم به شرکت در انتخابات اعلام شده است.

______________________________

سخنرانی علی خامنه ای

رهبر راست گفت سخن از کودتاست، فجایع نتیجه اند!!

مدارس و دانشگاه ها بزودی گشوده می شوند. تظاهرات و اعتراضات از هم اکنون پیش بینی شده و بدنبال جلوگیری از آن هستند.

ابتدا قرار بود دانشگاه را یک ترم تحصیلی تعطیل کنند. این طرح نه عملی بود و نه راه حلی دراز مدت برای خنثی سازی اعتراضات دانشجوئی، بنابراین راه حل را در دلجوئی از دانشجویان یافتند. چه کسی باید این دلجوئی را می کرد؟

پاسخ به این سئوال ساده است: آن کس که از بعد از انتخابات بیش از همه علیه او شعار داده می شود. فریاد مرگ بر دیکتاتور چه کسی را جز علی خامنه ای نشانه گرفته است؟

بنا بر همین پیش بینی و راه حل، شماری از دانشجویان بسیجی را 4 شنبه (دیروز) خدمت رهبر بردند تا برای آنها، به شیوه دلجوئی از دانشجویان سخن بگوید.

سخنان علی خامنه ای دراین دیدار را، از حاشیه پردازی های طولانی و لفاظی های همیشگی وقتی جدا کنید، این چند نکته ای به دست می آید:

1- با ماموران امنیتی و انتظامی خاطی برخورد می شود. در حادثه كوی دانشگاه تخلفات بزرگی انجام شده كه پرونده ویژه ای برای آن تشكیل شده تا مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی، به مجازات برسند. (البته پس از مقدمه ای که در ستایش خدمات نیروی نتظامی و بسیج (بخوانید لباس شخصی ها) در سرکوب مردم بود.)

2- حادثه حمله به دانشگاه و حوادث بازداشتگاه کهریزک نباید با مساله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود. اعتراض به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها بود.

3- عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند.

4-  من، پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریكا و انگلیس متهم نمی كنم چرا كه این موضوع برای من ثابت نشده است اما تردیدی وجود ندارد كه این جریان، چه مسئولان و پیش قراولان آن بدانند و چه ندانند جریانی حساب شده بود.

5- کشته شدگان حوادث اخیر معدود است.

6-  اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده بود.

الف- آن پرونده ای که برای مجرمان و متجاوزان و حمله به کوی دانشگاه تشکیل شده، کدام است و کجاست، که ایشان می داند اما تاکنون هیچکس از آن خبر ندارد؟

ب- وظیفه نیروی انتظامی حفظ نظم، حمایت از مردمی است که بی سلاح و با هدف بیان نظراتشان در یک راهپیمائی شرکت می کنند. چنان که در راهپیمائی های هفته اول بعد از اعلام نتایج کودتائی انتخابات شرکت کردند. آن که به روی مردم آتش گشود، به خانه های مردم حمله کرد، با چماق به اتومبیل های مردم حمله کرد و آن فجایعی را آفرین که در دهها فیلم کوتاه روی شبکه یوتیوب است، همان بسیج و نیروی انتظامی بود که ایشان از آنها تقدیر کرد.

پ- ایشان درست می گوید. موضوع اصلی رفتار با زندانیان و بازداشتی ها نیست، بلکه کودتا علیه رای مردم است. جنایت، کشتار، شکنجه، دادگاه کودتائی و بقیه مسائل حاشیه کودتاست. بنابراین آنچه باید بررسی شود و سرانجام نیز خواهد شد – حتی بصورت تاریخی- کودتاست. همچنان که درباره کودتای 28 مرداد چنین شد. کسی نرفت دنبال فجایعی که سرهنگ زیبائی و یا سپهبد بختبار و یا سپهبد آزموده انجام دادند و یا نرفت بدنبال حمام زرهی که مخوف ترین شکنجه گاه کودتای 28 مرداد بود. همه اینها بعنوان حواشی کودتای 28 مرداد در تاریخ ثبت شد. در باره کودتای 22 خرداد 1388 نیز همینگونه است. باید مشخص شود چه کسانی طراح کودتا بودند و با چه هدفی به این کودتا دست زدند.

ت- ایشان گفته است که پیشقرآولان – یعنی موسوی و کروبی و …- امریکائی نیستند اما دست بیگانگان در اعتراضات مردم علیه کودتای 22 خرداد بود. این سورنا را از طرف دیگرش هم می توان فوت کرد. این که دست بیگانگان در کودتای 22 خرداد بود. وقتی لب تاپ اتمی ایران به امریکا منتقل می شود، وقتی سردارعسگری عامل امریکا از آب در می آید و از ترکیه می رود به اسرائیل و سپس به امریکا، وقتی خریدهای تسلیحاتی ایران بسرعت فاش می شود، وقتی 18 و نیم میلیارد دلار نقد و شمش طلای ارسال جمهوری اسلامی به لبنان در ترکیه لُو می رود و ضبط می شود و وقتی….  چرا نباید قبول کرد که در قلب ستاد کودتا عوامل امریکا وانگلیس نفوذ دارند؟

ث- رهبر جمهوری اسلامی شمار کشته شدگان جنبش اعتراضی به کودتای انتخاباتی را معدود اعلام کرده است. این معدود چه رقمی است؟ ایشان اعلام کند تا با آمار بدست آمده توسط مردم مقایسه شود.

ج- علی خامنه ای اعتراض به کودتا را هتک نظام در افکار عمومی ملت ها اعلام کرده است. چرا کودتا هتک آبروی نظامی نیست، اما اعتراض مدنی مردم هتک حرمت است؟ 3 میلیون نفر در خیابان های تهران فریاد زده اند «رای ما کو» و ایشان در نماز جمعه گفته من یک قدم عقب نمی نشینم. هتک آبروی نظام اینجاست. جائی که یک نفر در برابر یک ملت می ایستد. هتک حرمت نظام، با شکنجه و اعتراف گیری مدیران و کادرهای انقلاب و 30 سال جمهوری اسلامی صورت گرفته است و ادامه دارد.

ح- علی خامنه ای از تخلف قانونی پیشقرآولان جنبش اعتراضی سخن گفته است. متخلف اصلی خود اوست. بیانیه 23 خرداد را، پیش از اعلام قطعی و رسمی نتیجه انتخابات از سوی وزارت کشور و تائید آن از سوی شورای نگهبان چه کسی نوشت و یا برایش نوشتند و دادند صدای جمهوری اسلامی بخواند؟ درحالیکه همه از کودتای انتخاباتی سخن گفتند و می گویند، ایشان از اختلاف آراء و ناممکن بودن تقلب سخن گفت و می گوید. درحالیکه اصلا بحث بر سر شمارش آراء نیست. بحث بر سر کودتاست. اگر کودتا نبود، چرا همان شب شمارش آراء انتخابات بازداشت های سیاسی آغاز شد؟ دستور این بازداشت ها را چه کسی و به چه دلیلی صادر کرد؟

خ- علی خامنه ای درباره برنامه ریزی تظاهرات بعد از انتخابات سخن گفته است. این درست همان سناریوئی است که بموجب آن دهها زندانی سیاسی را از دو ماه پیش شکنجه می کنند و اعتراف تائید آن را میگیرند. بنابراین چطور می توان تصور کرد که خود وی در پشت این بازداشت ها و شکنجه ها و اعتراف گیری ها قرار ندارد؟

اگر درباره برنامه ریزی کودتا وی چنین ادعائی را می کرد، حرف درستی زده بود، اما نعل را وارونه زده است. در تهران 10 میلیونی، رئیس جمهوری که ادعا می شود 24 میلیون رای آورده نمی تواند یکصد هزار نفر را به حمایت از خود به خیابان بیآورد. همین وضع در شهرهای ایران نیز حاکم است. کجاست آن 24 میلیون رای؟

رهبر جمهوری اسلامی 20 سال است نه مصاحبه مطبوعاتی می کند که خبرنگاران از او سئوال کنند و نه درجلسه ای شرکت می کنند که دیگران پاسخ او را بدهند. آنچه که هتک حرمت و احترام جمهوری اسلامی شد، اینهاست!

5شهریور 1388

http://www.peiknet.com

_______________________

خامنه ای شکست کودتا را خیلی زود اعلام کرد، گرچه کودتای 22 خرداد از پیش شکست خورده بود.
سخنرانی وی در چهارم شهریور، برای بسیجیانی که بنام دانشجو به دیدارش رفته بودند، در حکم اعترافاتی بود که توسط فرمانده کودتا بیان می شد. خبر این دیدار با تاخیر و محتویات این اعترافات با ویرایش چندین باره دفتر رهبری پخش گردید و سعی شد از شدت ضعف و ترس موجود در این اظهارات کاسته شود، اما آنچه سرانجام از این دیدار منتشر شد بی شباهت به بالا بردن پرچم سفید و اعلام شکست نبود.
تلاش مذبوحانه رهبر در این سخنان بیشتر برای کم رنگ کردن نقشش در سرکوبهای اخیر و بنوعی فریب دادن افکار عمومی از طریق ابراز بی گناهی و بی اطلاعی بود. وی اعتراف کرد که در حوادث پس از انتخابات تخلفات و جنایاتی اتفاق افتاده که با آنها با قاطعیت برخورد خواهد شد، اشاره خامنه ای به جنایات کهریزک و حمله وحشیانه به کوی دانشگاه تهران بود.
خامنه ای همانند فردی حرف زد که دو ماه گذشته را در بیهوشی بوده و ناگهان بهوش آمده و با خروج از کُما متوجه بروز جنایاتی شده که لاجرم باید با آنها قاطعانه برخورد گردیده و مسببین آن به مجازات برسند. حتی اگر خامنه ای دو ماه گذشته را در ایران نبوده باشد، در هر گوشه دنیا که بوده باشد، باید بخوبی همانند دیگر مردم دنیا از جنایات رخ داده مطلع شده باشد. این ادعا که وی دو ماه در بیهوشی مطلق بوده و هیچ از این جنایات با خبر نشده بقدری مضحک است که حتی خود دفتر رهبری هم برای چگونگی انتشار این توجیهات سرگیجه گرفته بود.
حتی اگر خامنه ای ادعای آلزایمر و فراموشی هم داشته باشد باز اینگونه افاضات پذیرفتنی نیست، برای جبران آلزایمر، دفتر رهبر می تواند محتوای دستورات قبلی وی در جلسات محرمانه با فرماندهان کودتا و همچنین سخنان علنی وی در جلسه با نمایندگان کاندیداها در تاریخ 26 خرداد و نماز جمعه 29 خرداد را برایش یادآوری و نوار آنها را برای وی نمایش دهد تا این فراموشی برطرف و رهبر یادش بیاید که چه گفته است و مسبب این جنایاتی که مدعی است چه کسی می تواند باشد.
اولین سنگ را خود خامنه ای بطرف مردم پرت کرد و با ارسال پیامی غیر معمول در صبح 23 خرداد، در حالیکه وزارت کشور هنوز نتیجه نهایی آراء را اعلام نکرده بود و هنوز هیچ مرجع قانونی مندرج در قانون اساسی سلامت انتخابات را بررسی و اعلام نکرده بود، آراء احمدی نژاد را 24 میلیون و انتخابات را صددرصد صحیح اعلام کرد. این اولین تحریک بسیار توهین آمیز برای نادیده گرفتن آراء و نقش مردم در انتخابات بود.
خامنه ای نه آلزایمر دارد و نه در کُما بسر می برده است، وی باید دقیقاً یادش باشد که پس از اعلام راهپیمائی گسترده از انقلاب تا آزادی برای 25 خرداد و پیش بینی شرکت میلیونی معترضین در آن، در جلسه ای که برای چاره جویی نزد وی تشکیل شده بود، شخص خودش اظهار فضل نمود که «چشم اسفندیار توطئه چینان دانشگاه تهران است و باید این چشم فتنه را کور کنید». این عین جمله خامنه ای در آن جلسه نحس است و او بود که فرمان حمله شبانه و بیرحمانه به کوی دانشگاه را صادر کرد تا بخیال خودش جلوی راهپیمائی میلیونی مردم در 25 خرداد را بگیرد. فرماندهانی که در آن جلسه شرکت داشته اند بعد ها به دیگرانی که دلیل اینهمه خشونت در حمله به کوی را پرسیده بودند پاسخ دادند که تاکید رهبر بود که به کسی رحم نکنید، اینها «جلودارهای دشمن» هستند. این لفظ جلودارهای دشمن را این اشخاص از خودشان در آورده اند؟
در این حمله، خامنه ای از شرورترین افراد و قمه کشها استفاده کرد، از نیروهای لباس شخصی انصار که تحت امر خودش هستند و همچنین مداحان قمه کشی که در قساوت و وحشیگری از انصار هم جلو زده اند. همه این جانیان تحت حمایت نیروهای ویژه ضربت نیروی انتظامی شبانه چنان جنایتی را در کوی دانشگاه آفریدند که زبان از بیان آن عاجز است. چگونه خامنه ای آن جلسه را از یاد برده است؟ آیا گریه کردن احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی و همچنین گزارش محرمانه محصولی وزیر کشور در ان جلسه را هم از یاد برده است؟
بعد از اینکه جنایت کوی دانشگاه نتوانست جلوی راهپیمائی میلیونی مردم را بگیرد خامنه ای بلافاصله با احساس خطر شدید از اوضاع، اقدام به دعوت از نمایندگان کاندیداها کرد تا ظاهراً حرفهای آنها را بشنود. وی در این جلسه گفت : «جلسه بی‌نظیری است، رفقای دیروز و رقیبان امروز همگی جمع شده‌ایم. ما در چهار راهی پُرترافیك گرفتار شده‌ایم. در ترافیك هم همه اعصاب‌ها بهم می‌خورد. اما باید از آن عبور كنیم. مگر وقتی خاتمی با 20 میلیون رأی پیروز شد مردم!! عصبانی نبودند. مسئولی آمد و گفت انتخابات را ابطال كنید من به او تشر زدم كه هنوز از من گله‌ مند است. امكان تقلب نیم درصد هم وجود ندارد. حتی اگر لازم شد صندوق‌هایی را بازشماری كنند. اما من مطمئن هستم كه نتایج عوض نخواهد شد
خامنه ای باید باز هم یادش بیاید که اصل این جلسه بر اساس این اعتقاد که مکر و حیله را باید با مکروحیله پاسخ داد تشکیل شد، وی این جمله را در جلسه ستاد کودتا در پاسخ به اعتراض برخی از اعضاء مبنی بر اینکه برگزاری چنین جلسه ای با نمایندگان کاندیداها موجب پُررو شدن مخالفین خواهد شد گفته بود. قصد خامنه ای از این جلسه که سعی داشت با نشان دادن خضوع و خشوع مصنوعی و هم سطح نشاندن سایرین بر روی صندلی و نه بر روی زمین، این بود که بنوعی کاندیداها را به آمادگی رهبر برای مذاکره و چانه زنی امیدوار نموده و مجدداً ابتکار عمل را پس از راهپیمایی میلیونی مردم بدست بگیرد.
تحولات روزهای بعد و تجمع میلیونی در میدان توپخانه نشان داد که مردم حسابی برای مانورهای رهبر باز نکرده و مسیر خود را می روند.
خامنه ای با از دست دادن کنترل اعصاب خود، در نماز جمعه 29 خرداد اقدام به خودزنی کرد. وی قبلاً نیز در بین روحانیت محبوبیتی نداشت ولی با توجه به اینکه در خطبه های نماز جمعه احمدی نژاد را بر هاشمی ترجیح داد، مرتکب خطایی نابخشودنی از دید روحانیت شد. روحانیون بدون توجه به شخصیت خود هاشمی، از اینکه اینگونه یک فرد غیر معمم بر یک روحانی معمم در یک تریبون عمومی ترجیح داده شود خشمگین شدند. همچنین خامنه ای مجبور شد برای اولین بار نقاب از چهره برداشته و بطور صریح رودرروی مردم قرار گیرد. خطبه های وی فقط برای انتقام جویی از مردم و تحریک نیروهای نظامی به کشتار مردم تنظیم شده بود. دیگر نشانی از آن ادعای پدر ملت بودن وجود نداشت و آن رهبر فرزانه در حد یک شیپورچی جنگ تنزل مقام پیدا کرده بود. با وجود اینکه خطبه ها را از روی نوشته می خواند ولی سردرگمی و پراکنده گویی و روان پریشی در سراسر متن مشهود بود. از اوباما گلایه کرد که چرا قبل از انتخابات نامه دوستی می دهد ولی حالا جانب اغتشاشگران را می گیرد، به طرفدارانش اخطار داد که اینها به خیابان آمده اند تا قصه گرجستان را تکرار و حکومت را عوض کنند و دست آخر هم به مردم هشدار داد که اگر باز به خیابان بیایند خونشان بر گردن آنهایی خواهد بود که از آنها خواسته اند راهپیمایی کنند. در آن شرایط بسیار حساس، خامنه ای با رذالت تمام، بجای حرکت در مسیر آرام کردن اوضاع و حفظ جان مردم، برای تحریک هر چه بیشتر نیروهایش به خشونت و کشتار، نمایش مضحک اشگ ریختن و ناله سر دادن را اجرا کرد. از همان لحظه هوای شهر بوی خون گرفت.
اگر خامنه ای شوی جمعه 29 خرداد را بیاد نمی آورد فیلم و نوار آن موجود است تا یکبار دیگر ببیند که در آنروز چه نقشی داشت و چگونه با حرفهایش قمه جلادان را تیز کرد تا روز بعد و روزهای بعد راحتتر سر بِبُرند.
علیرغم تظاهر به آلزایمر، خامنه ای باید مراجعه پدر شهید روح الامینی بهمراه یکی از مسئولین کشور به دفترش را بیاد داشته باشد که تقاضای ملاقات با وی را داشت، او از رئیس دفترش خواست که با آنها ملاقات کرده و به ایشان اطمینان دهد که سفارشات لازم در مورد محسن روح الامینی از سوی رهبر انجام خواهد شد. آنموقع محسن هنوز زنده بود و بشهادت نرسیده بود، معلوم نیست که سفارشات رهبر چه بود که شهید محسن را با دهان خرد شده تحویل پدرش دادند.
خامنه ای آیا یادش رفته که در هشتم تیرماه حسین طائب فرمانده سرکوبگران بهمراه فرمانده اردوگاه کهریزک به او مراجعه و در مورد حکم دستگیرشدگان پرسیدند و او پاسخ داد که آنها در حکم محارب و مرتد هستند و نباید کوچکترین ترحمی به آنها کرد. طائب پس از آن در جمعی خصوصی از رهبر نقل قول کرده بود که اگر این معترضین زمان شاه گیر ساواک افتاده بودند به همه آنها باطوم وبطری نوشابه استعمال می کردند تا برای همیشه شعار دادن بر علیه حکومت یادشان برود. واقعاً خامنه ای یادش رفته که چنین رهنمودی داده یا اینکه مدعی است برداشت دیگران نادرست بوده است؟ وقتی شخصی در مقام رهبر به گرگهای زیردستش چنین جمله شنیعی را می گوید چه منظوری دارد؟ ذوب شدگان در ولایت فقیه نیز با شنیدن این جمله از زبان رهبرشان مرتکب جنایاتی در زندانها شدند که نام سیاهشان را هر چه بیشتر متعفن کرد.
چرا وقتی یکی از مقامات عالی قوه قضائیه موضوع تجاوز در زندانها را با خامنه ای مطرح کرده بود وی با ریشخند پاسخ داده بود که خوب باید بفهمند که مبارزه درد دارد! آیا گفتن این جمله را هم فراموش کرده است؟
آیا خامنه ای از یاد برده است که همه مدیران وزارت اطلاعات به پخش اعترافات ساختگی اعتراض و تحلیل ستاد کودتا مبنی بر هدایت اعتراضات توسط کشورهای خارجی را رد کرده و بحث کودتای مخملی را غیر واقعی دانسته بودند؟ پاسخ رهبر آیا بجز اخراج دسته جمعی آنها بود؟
‏خامنه ای در شب اول محرم سال ۱۳۷۵ برای فرماندهان سپاه سخنرانی خصوصی کرد و مردم را به عوام و خواص تقسیم کرده و گفته بود که خواص باید حکومت ‏کنند و عوام تبعیت. مگر جز این است که ریشه همه این جنایتهایی که وی از برخورد با آنها دم می زند همین طرز تفکر حکومت خواص بر عوام می باشد؟ وقتی وی این سخنان باصطلاح سری را در پادگان امام حسن بیان می کند باید در نظر داشته باشد که ممکن است برخی پیدا شوند که آن جلسه را ضبط کنند و بیرون ببرند. اگر شدت آلزایمر سبب می گردد که وی سخنرانی سری در مورد حق حاکمیت خواص بر عوام را یادش نیاید شاید پخش نوار آن کمکی به یادآوری بنماید؟
خامنه ای حتی در این اعلام شکست نیز دست از لجاجتش با مردم برنداشته و جنایات کوی دانشگاه و کهریزک را بدلیل اینکه مردم سبب شده اند آبروی نظام (خامنه ای) در دنیا برود را موجه می داند و می گوید: «سازماندهی اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری منجر به هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها شد و عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند. هتک آبروی نظام در مقابل ملتها مسئله اصلی است نه «کهریزک یا کوی دانشگاه».»
ضمن اینکه با بیان برخی کلمات چنان خود را بی آبرو می کند که باور کردنش سخت می نماید. وی بدون اینکه از جان باختن جوانان این کشور ابراز ناراحتی کند می گوید: «تعداد کشته شدگان در ناآرامی ها معدود بوده و اینگونه مسائل نباید با مساله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود.»
باید به مادر ندا و سهراب بگوئیم برای چه اعتراض دارید؟ یک فرزند شما که بیشتر شهید نشده، آنهم که معدود است و جای اعتراض ندارد، لطفاً خون این فرزند معدودتان را با مساله اصلی بعد از انتخابات که همانا هتک آبروی خامنه ای بوده مقایسه نکنید! خامنه ای توجه ندارد که حتی یک شهید هم بسیار زیاد است و هر شهیدی امید و هستی یک خانواده است که سوخته و پرپر شده ولی از دید «رهبر باعاطفه» تعداد شهداء معدود بوده است. بد نیست خامنه ای در ادامه حداقل مشخص می کرد که اگر چه تعدادی را کشته بودند از نظر وی معدود حساب نمی شد.
لازم نیست آقای محسن رضایی برای تجاوز در زندانها عزای عمومی اعلام کند، برای همین اظهارات رهبر باید عزای عمومی اعلام کرد.
مگر همین محسن رضایی در نامه ای بتاریخ 16 مرداد 88 ننوشت که: «اگر شهداء امروز زنده بودند به ما می گفتند که به نام ولایت به خوابگاهها نریزید.»؟ شما این نامه را در آن تاریخ نخواندید؟ آیا محسن رضایی که با فرماندهان نظامی صحبت و دلیل حمله به کوی دانشگاه را از آنان پرسیده و با این پاسخ مواجه شده بود که اینکار بدستور رهبری انجام شده، همین موضوع را در نامه اش مطرح نکرد تا شما پاسخی به این ادعای فرماندهانتان بدهید؟ آنموقع در ایران نبودید یا بهوش نبودید؟ آنوقت بناگاه در 4 شهریور متوجه فاجعه کوی دانشگاه شده و می گوئید: «در حادثه كوی دانشگاه تخلفات بزرگی انجام شده كه پرونده ویژه ای برای آن تشكیل شده تا مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی، به مجازات برسند.»!!
آیا فردی که با اینهمه تاخیر متوجه اتفاقات جاری در کشور شود می تواند صلاحیت رهبری را داشته باشد؟
خامنه ای در 13 مرداد در مراسم شبیه به عزاداری تنفیذ دست نشانده خود احمدی نژاد گفت که اعتراضات مردمی تحت هدایت و برنامه ریزی دشمنان خارجی بوده و این ادعا بر اساس اطلاعات است. کجا رفت این اطلاعات محکم که ناگهان در 4 شهریور می گوید: « من، پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریكا و انگلیس متهم نمی كنم چرا كه این موضوع برای من ثابت نشده است.»!!
رهبری که ظرف 20 روز ادعای متقن خود را نقض و 180 درجه عکس آن موضع می گیرد آیا تعادل روانی دارد؟
آیا نمی شنود که هر روز در بیدادگاههایی که بدستور خودش برگزار می شود نعره می کشند که رهبران اغتشاشات از انگلیس و آمریکا دستور می گیرند؟
چرا خامنه ای ناشیانه طرح کودتا را خودش تائید می کند و می گوید: «اصل حوادث خیلی خلاف انتظار نبود اما اشخاصی که وارد صحنه شدند خلاف انتظار ما بود.»!! به چه دلیلی اصل حوادث برای وی قابل پیش بینی بوده؟ مگر انتخاباتی که بقول خود وی کاملاً سالم بوده و حتی امکان نیم درصد تقلب هم در آن نبوده باید با ناآرامی و تظاهرات خیابانی مواجه شود؟ آیا اکثریتی که احمدی نژاد را انتخاب کرده اند فردای روز رای دادن پشیمان شده و به خیابانها می ریزند؟ رهبر باید توضیح دهد که چرا حوادث پس از انتخابات برای وی خلاف انتظار نبوده است و وی که بروز این حوادث را می دانسته، در مقام رهبر، که برای حفظ جان این مردم و حفظ آرامش کشور سوگند خورده، چه اقدامات پیشگیرانه ای برای جلوگیری از این حوادث و ریخته شدن خون بیگناهان انجام داده است؟
چرا خامنه ای اینقدر اسیر فرضیه حکومت خواص بر عوام شده است که می پندارد واقعاً با مردم عوامی طرف است که فاقد هر گونه درک و شعوری هستند و هر چه او بگوید را باید بپذیرند؟
اگر از دید وی واقعاً حمله به کوی دانشگاه جنایت بوده چرا باز هم در این افاضات اخیرش دانشجویان را تهدید می کند که از «طرح دشمنان برای ایجاد اختلال در کار علمی دانشگاهها» پرهیز نموده و در اعتراضات شرکت نکنند تا دانشگاهها برای مدتی تعطیل نشود؟ وی خطاب به دانشجویان می گوید:«همه مراقبت کنند در این مسائل سیاسی کوچک و حقیر، کار علمی دانشگاه‌ها و کلاس‌ها و مراکز تحقیقاتی دچار آسیب نشود و هدف آشکار و مشخص دشمن برای اینکه حداقل مدتی دانشگاه‌ها را به تعطیلی و تشنج و اختلال بکشاند محقق نگردد.»
وی وحشت زده اضافه می کند که دشمنان در حوادث اخیر تودهنی و سیلی خورده اند «اما هنوز ناامید نیستند و ماجرا را رها نمی‌كنند.»
آری مردم ایران ماجرا را رها نکرده و نخواهند کرد.
اما براستی پشت پرده این ترس و وحشت رهبر و این عقب نشینی آشکار و سخنان مفتضحانه چیست؟ گزارشات بسیار زیادی از دستگاههای امنیتی مبنی بر گسترش نفرت و نارضایتی در بین اقشار مختلف مردم و امکان بروز موجی از تظاهرات و اعتصابات، همزمان با بازگشایی دانشگاهها و مراکز تحصیلی، می رسد و همچنین اعتراضاتی که در بین نیروهای مسلح و روحانیون در حال گسترش است و جنایاتی که هر روز برملا شده و دامن رهبر را بیشتر از پیش در این جنایات می کشاند. به تعبیر برخی از بالاترین عناصر نظام، اوضاع به انفجار اجتماعی نزدیک شده و نظام قادر به کنترل حوادث قریب الوقوع ماههای آینده نخواهد بود. تظاهرات مردمی بسرعت فراگیر شده و اعتصابات کارگری نیز بصورت زنجیره ای این موج را تقویت خواهد کرد. کابوسی که برای آن راه حلی بنظر نمی رسد.
رهنمود رهبر برای عواملش این بوده که حداکثر ملایمت با کشورهای خارجی و حداکثر سرکوب و خشونت با مردم در داخل کشور، تا می توانید به خارجیها امتیاز بدهید تا ما را در سرکوب داخلی راحت بگزارند.
این سخنرانی اخیر نیز بنا به اصرار نزدیکان رهبر صورت گرفته تا بلکه با قربانی کردن برخی مهره های نظام بتوانند مردم را تا حدودی آرام کنند. کاریکاتوری از اقدامات شاه در ماههای پایانی حکومتش که دستور دستگیری هویدا نخست وزیر سابق، نصیری رئیس ساواک، نیک پی شهردار تهران و شماری دیگر از مقامات بلند پایه را صادر کرد تا همه تقصیرات را به گردن آنها انداخته و رژیم را نجات دهد. لیست قربانیان خامنه ای شامل چه افرادی است؟ افراد بلند پایه ای که به دستور شاه زندانی شدند آنقدر به او وفادار بودند که حتی بعد از زندانی شدن نیز کلمه ای بر علیه شاه نگفتند ولی زیردستان خامنه ای هنوز دستگیر و محاکمه نشده در جلسات خصوصی همه تقصیرات را بر گردن وی انداخته و اوضاع کنونی را حاصل رفتار اشتباه و خودخواهانه او می دانند، حال اگر زندانی شوند چه خواهند کرد و چه اسراری را افشا خواهند نمود؟
خامنه ای اگر اصرار دارد عذرهای بدتر از گناه وی را کسی باور کند حتی در صورت پذیرش افاضاتش و اینکه جنایات کوی دانشگاه و کهریزک بدون نظر و اطلاع وی صورت گرفته باز هم از رهبری عزل است. رهبری که همه قدرت و همه مملکت دستش باشد و اینهمه وزارت اطلاعت و اطلاعات سپاه و حفاظت اطلاعات و اطلاعات بیت رهبری داشته باشد و فرمانده کل قوا باشد و همه افراد مورد اعتماد خودش را به فرماندهی نیروهای مسلح و نیروی انتظامی گماشته باشد و نفهمد که می خواهند به کوی دانشگاه حمله کنند و نفهمد که سالها است جهنمی بنام کهریزک وجود دارد و نفهمد که زندانیان را شکنجه کرده و به آنها تجاوز می کنند، بدلیل بی عرضگی و بی لیاقتی و عدم توان اداره کشور، خودبخود عزل است.
اگر این اعترافات رهبر دروغ و برای فریب مردم باشد که بر اساس اصل 132 قانون اساسی، صلاحیت خود را از دست داده و دیگر رهبر نیست و اگر هم به فرض محال راست گفته باشد باز هم بر اساس همان اصل قانون اساسی فاقد صلاحیت رهبری و معزول است. احتمال دیگری که وجود دارد این است که رهبر دچار آلزایمر شدید باشد و واقعاً بیاد نمی آورد که چه گفته و مرتکب چه اعمالی شده و چه دستوراتی صادر کرده و مسبب اصلی و فرمان دهنده این جنایات خودش بوده است. در این خصوص باید جهت اطلاع رهبر و همدستان وی عرض کنم که بعد از پیروزی مردم و برقراری دمکراسی در ایران، چوبه های دار و جوخه های اعدام و سلولهای انفرادی و اطاقهای شکنجه، برای همیشه در تاریخ این کشور، برچیده و تعطیل خواهند شد و مسببان جنایات علیه مردم، در زندان وقت کافی برای رفع آلزایمر و بیاد آوردن واقعیات خواهند داشت.

http://sohrabestann.blogspot.com

_________________________

شنبه 14 شهریور 1388

علوم انسانی در بيداد گاه ولی امر جلادان

– نيما طاهری

حاکمان اسلامی پس از کسب قدرت بارها از ضرورت اسلامی کردن دانش و دانش‌‌گاه و دانش پژوه و دانش‌جو سخن گفته اند. با شبيخون فرهنگی سال پنجاه و نُه، دانش‌گاه ها را بستند، دانش‌جويان را سرکوب و زندانی و اعدام کردند، استادان غير اسلامی را اخراج کردند. با تشکيل ستاد شبيخون فرهنگی به جراحی و مهندسی آموزش علوم به ويژه علوم انسانی پرداختند. با تشکيل ستاد مطالعه و تدوين کتاب های دانشگاهی، به تدوين و انتشار متون دانشگاهی مورد نظر خود همت گماشتند. برای آشنايی با تعاليم اسلامی کتاب های معارف اسلامی و اخلاق اسلامی و تاريخ اسلام و وصیّت نامه‌ی خمينی را جز واحدهای اجباری و عمومی دانش‌گاه قرار دادند. کتاب های دانشگاهی را با چاپ آرم جمهوری اسلامی و عکس خمينی و خامنه ای و چاپ دعای فرج، نماد های اسلام حکومتی و فقاهتی، مزين کردند. برای حضور و تسلط روحانيان بر دانشگاه ها، آن را با حوزه پيوند زدند. برای اسلامی کردن فضای دانشگاه ها، آپارتايد جنسی را در دانش‌گاه ها نهادينه کردند. شمشير رأفت اسلامی را نيز در اين سال ها بارها بر سر و تن دانشجويان فرود آوردند. با اين همه باز می گويند، آن نشد که می خواستيم. براستی حاکمان اسلامی از دانشگاه و دانشجو و استاد دانشگاه ها چه می خواهند، که تا به حال به آن دست نيافته اند. آيا آن گونه که خود اظهار می دارند درد مذهب و معنويت دارند؟ آيا درد آنان اين است که دانش گاه و دانشجو و استاد از تعاليم مذهب اسلام گريزان شده اند؟ آيا آن گونه که ادعا می کنند، گريز دانشگاهيان از تعاليم اسلامی، معلول تدريس و تعليم علوم طبيعی و انسانی است؟ پاسخ من به پرسش های طرح شده همه منفی است. به باور من حاکمان، درد قدرت و سلطه دارند، نه درد مذهب و معنويت. مذهب دولتی و دولت مذهبی خود سرچشمه ی درد و آفت مذهب و معنويت است. درد حاکمان، ناشی از بحران مشروعيت و سلطه است، آن هم در دوره ای که اسير جراحی و تجزيه ی بخشی از نيروهای خودی هستند. به صدا در آمدن ناقوس فروپاشی است که حاکمان را اين چنين بر آشفته کرده است. درد حاکمان نه ناشی از گريز دانشگاهيان از تعاليم اسلامی، بل ناشی از ستيز دانشگاهيان با قدرت و اقتدار حاکمان است. مردم نيک می دانند که دانشگاه ايده آل شما، دانشگاهی است با نظم پادگانی و سکوت گورستانی.

اين چيزی است که می خواهيد و به رغم کوشش سی ساله تان هنوز به آن نرسيده و نخواهيد رسيد. دانشگاه سنگر آزادی و روشن انديشی است. اين چيزی است که شما نمی پسنديد. بنابر اين بی خود چهره ی کريه و ددمنش خود را با کرم پودر حفظ تعاليم اسلامی، آرايش نکنيد. همگان می دانند که حفظ تعاليم اسلامی، اسم رمز حمله به سنگر آزادی و روشن انديشی است. پس به جنگ تا به جنگيم.
خود نيز نيک می دانيد که اسلام گريزی و اسلام ستيزی جامعه ی ايران، به هيچ وجه معلول آموزش علوم انسانی، آن هم در نهاد های آموزش رسمی نيست، يعنی نهادهايی که خود اسير مذهب اند. اين گريز و ستيز نتيجه و حاصل تجربه ی رنج بار سی سال زيستن در لوای دولت مذهبی و مذهب دولتی است. مردم ايران برای تشريح اين گريز و ستيز، پيش از هر چيز به تجربه ی زيسته ی خود رجوع می کنند، نه به نظريه پردازان غربی و شرقی. مردم در زنده گی روزمره و با زنده گی روزمره ی خود به جنگ با شما برخاسته اند. چهره ی عريان شما را مردم در تار و پود زنده گی اجتماعی و فردی خود، به روشنی ديده اند. مردم معنای تعاليم اسلامی شما را نه در کتاب ها، بل در خيابان ها فهميده اند، آن هم به ضرب گلوله و مشت و لگد و باطوم. چهره ی معنويت عفونی شما را در زندان ها، بی هيچ بزکی، به گاه شکنجه و تجاوز ديده اند. شکی نيست که اين گريز و ستيز در جامعه ی ايران، از سويی با گسترش آگاهی تاريخی و مدنی و گرايش به روشن‌انديشی و خردباوری توام شده است، و از سوی ديگر با خواست آزادی و برابری و استقرار دولت غير ايده‌ئولوژيک و مذهبی به هم گره خورده است. سرچشمه ی زايای اين آگاهی و خواست رهايی بخش نيز از سويی در تجربه ی زيسته ی مردم و از سوی ديگر درمنابع شبکه ی آگاهی بخش غير رسمی و غير نهادی نهفته است؛ نه در منابع و نهادهای رسمی اسير مذهب علوم انسانی. همان شبکه های که مدام فيلتر و کنترل اش می کنيد، همان شبکه هايی که به وسيله ی آن مردم توانستند در نبرد نابرابر پيکار تصاوير بر شما پيروز شوند و فرياد و تصوير نبرد خود و جنايات شما را به گوش و چشم جهانيان برسانند.
ماجرای ستيز جمهوری اسلامی با علوم انسانی، ماجرای تازه ای نيست. جمهوری اسلامی از بدو تولد خود با اين علوم سر ناسازگاری داشته است. ….

به همت جراحان و مهندسان ستاد شبيخون فرهنگی، نور هدايت برعلوم انسانی تابيده شد و پس از غسل تعميد حق حيات يافتند. حال پرسش اين است که چرا پس از گذشت بيست و هشت سال از آن روزها، باز همان سخنان را تکرار می کنند؟ به راستی چه اتفاقی افتاده است، که ولی فقيه بر علوم انسانی يک بار هدايت شده بار ديگر می تازد؟ چرا پس از کودتای انتخاباتی و جنبش اعتراضی پس از آن، نا گهان دوباره خاطره ی ناسازگاری علوم انسانی و تعاليم اسلامی برايشان زنده شده است؟ من نيز چون بسياری بر اين باورم که طرح دوباره ی ناسازگاری علوم انسانی با تعاليم اسلامی، پوششی است برای يورش و سرکوب دگر انديشان و دگر باشان، پوششی است برای براه انداختن بساط دوباره ی تهاجم فرهنگی و قتل های زنجيره ای، پوششی است برای يورش به دانشگاه و سرکوب دانشجو و شبيخون فرهنگی دوم. با اين يورش ها و سرکوب ها شايد بتوانيد، مردم را به طور موقت به عقب نشينی فنری واداريد، اما از ياد نبريد که با اين عقب نشينی های فنری، قدرت و پتانسيل انقلابی مردم متراکم تر و عميق تر خواهد شد.

http://kelkexiyal.blogspot.com

08/29/2009 Posted by | 05- ستادهاي خبري, 22944538 | بیان دیدگاه